محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

محمدطاها عسل مامان و بابا

به مناسبت سومین تولد محمد طاها

سه سال پیش   در تاریخ 23/4/90 خدای مهربون محمد طاها رو در ساعت 8 صبح به ما عطا کرد . اولین روز در بیمارستان :                     عکس بالا تقریبا 10 ماهگی عکس پایین یکسالگی فروردین 92 تابستان 92 زمستان 92 بهار 93 ...
23 تير 1393

راه حل برای نرفتن به مهد

دیروز ، سومین روزی بود که قرار بود بری مهد کودک . هرروز خونه پیش بابا میخوابیدی تا حدود ساعت 9 و بعد از صبحانه خوردن میرفتین مهد . من طبق روال همیشه حاضر شده بودم که برم سرکار که دیدم بیدار شدی . گفتی مامان کجا میری گفتم سرکار . اول لب برچیدی بعدش گفتی مامان منو ببر خونه مامانی گفتم من دیرم شده . تازه ماشین دست باباست  خونه باش همراه بابا برو .گفتی نه منو یه لحظه ببر خونه مامانی بعد برو سرکار ، سریع هم رفتی لباس پوشیدی و حاضر شدی که جا نمونی . باز هم مجبور شدم با گریه ازت جدا بشم و جالب این بود که بعد از رفتن من و وقتی گریه ات تموم شد دوباره رفته بودی خوابیده بودی . و این نشون میداد که زود بیدار شدی تا با رفتن خونه مامانی از مهد ر...
12 تير 1393

یک تغییر بزرگ

گل پسر مامان ، در طی هفته گذشته تغییر بزرگی در زندگیت ایجاد شده که البته کنار اومدن باهاش یه کم سخته . هم واسه شما و هم واسه مامان . از دوشنبه گذشته یعنی 9 تیر 1393 شما روز گذاشتیم مهد کودک .البته قبلش یه روز با هم رفتیم و شما با محیط مهد آشنا شدی . صبح خونه مامانی بودی ،حدود ساعت 9.30 اومدم اونجا و آماده شدی و با هم رفتیم و البته از رفتنت هم چندان ناراحت نبودی اما به محض اینکه فهمیدی تنها باید بری توی مهد شروع به گریه کردی .من تو رو گذاشتم پیش مربی مهد و اومدم بیرون و البته دلم نیومد که برم .همون بیرون مهد وایستادم و ناراحت حال تو بودم . آخه داشتی گریه میکردی و منو صدا میزدی و به مربی میگفتی من میخوام برم پیش مامانم . حدودا ت...
12 تير 1393

تولد قمری

سه شنبه 20 خرداد 93 سومین سالروز تولدت بر طبق ماههای قمری بود تولدت مبارک گلم ...
21 خرداد 1393

نقاشی جدید

هر چند روی صفحه خط دار کشیده شده ولی چون هنرمندانه است میگذارمش اینجا تا یادگاری بمونه واست ...     ...
21 خرداد 1393

بهار93

این عکس مربوط به بهار 93 است و با گلهای باغچه حیاط خونه خودمون گرفته شده ...
20 ارديبهشت 1393

سفر به مشهد

پسر خوشگلم- ناز گل من امسال برای دومین بار  رفتی مشهد . اولین بار وقتی دقیقا 4 ماهت بود رفتیم با مامانی و بابایی و خاله ها و حنانه و یگانه . دومین بار 5آذر 92 با قطار رفتیم . دیدن و سوار شدن به قطار برات خیلی هیجان انگیز  بود . قطار رو توی عکسها و فیلم و کارتون و... دیده بودی و تصور کلی ازش داشتی ، اما اولین بار که قطار رو از نزدیک دیدی با تعجب گفتی : چقدر بزرگه!!؟   سه روز مشهد بودیم و جمعه شب برگشتیم . تو این سه روز کلی راه رفتی . تو حرم و تو ی راه آهن و .. هر جا که  بود واسه خودت آزادانه و بی توجه به شلوغی اطرافت می دویدی و یکی باید مدام کنترلت میکرد . یعنی فقط یه لحظه کافی بود چشم ازت بر داشته...
6 بهمن 1392