سومین دندون عسلم
مبارکه عزیزم سومین دندونت دیروز جمعه ٥/٣/٩١نیش زده
تو این همه برو بیا و ناراحتی بیماری بابا این خبر خوبی بود . دندون چهارمت هم داره دیده میشه و بهمین زودی ایشالا رونمایی میشه
دیروز (جمعه) صبح رو پیش خاله راضیه موندی خونه خودمون و من بازم مثل روز قبل در رفت و آمد بین خونه و بیمارستان .ساعت ١٠ که اومدم خونه شیر خوردی و خوابیدی بعد از بیدارشدنت بردمت خونه خاله مریم و من تا ساعت ٢ بیمارستان بودم .
ساعت ٢ که اومدم دوباره خوابیدی من هم خیلی خسته شدم و بعد از نهار یه خواب خیلی کوتاه -اما تو بیدار شدی ومن هم به ناچار بیدار شدم
خیلی خسته بودم و سرم به شدت درد میکرد . تا غروب نرفتم بیمارستان - خاله مریم واسه بابا حلیم درست کرد و من هر چی سعی کردم که تورو بخوابونم و بعد برم نخوابیدی - ناچار من هم رفتم بیمارستان اما تازه رسیده بودم که خاله زنگ زد که محمد طاها خوابش میاد و گریه میکنه و من هم برگشتم .
خاله مریم تورو آورده بود توی محوطه آپارتمانشون و داشتی بازی بچه ها رو تماشا میکردی دیگه بالا نرفتم و از همونجا با خاله و حنانه و یگانه اومدیم خونه خودمون . خاله اینا تا شب بودن و بعد رفتن .
بعد از رفتنشون تو خوابیدی . مامانی اومد خونه ما تا ما تنها نباشیم من هم از فرصت استفاده کردم و رفتم یه سری به بابا زدم و اومدم خونه .یه قرص خوردم و خوابیدم