سرنوشت جوجه اردکها
خوب هرچند خیلی زمان میگذره از آخرین مطلبی که واست اینجا نوشتم
اما این پست با پست قبلی کاملا در ارتباطه
(( جوحه اردکهایی که از آق قلا خریدیم ))
تا یه مدتی توی خونه نگهشون داشتیم و بهشون رسیدگی میکردیم . خیلی ناز و با نمک بودن و همش دوست داشتن دنبالت توی خونه را بیفتن که این خودش دردسری بود .تا اینکه یه روز در اثر حس کنجکاوی دو تاشون رو گرفته بودی توی دستت و تا میتونستی فشارشون دادی یکیشون که یکم ضعیف تر بود یهو غش کرد و باعث شد اون یکی جون سالم به در ببره .
خلاصه تا مدتی اون یکی هم پیش ما بود و هر جا میرفتیم با خودمون میبردیمش تا اینکه یه شب در یک عملیات انتحاری خونه مامانی جا گذاشتیمش و دیگه گذاشتیم همونجا بمونه
روز بروز بزرگتر شد تا اینکه شد این کشتی غول پیکیر که میبینی :
علاوه بر اینکه خرج زیادی برای خورد و خوراکش داشت چون تنها بود خیلی عصبانی بود و همه رو نوک میزد
ولی خوب تو شدیدا بهش وابسته شده بودی و نمیتونستیم کاری براش بکنیم
خیلی گزینه ها رو امتحان کردیم که یه جای خوب واسش پیدا کنیم و خیلی تلاش کردیم تا رضایت جنابعالی رو برای آزاد کردنش جلب کنیم . کلی شرط و شروط داشتی و یکیش این بود که جایی باشه که بتونی بهش سربزنی و ببینیش .
خلاصه به هر دوست و آشنا و .. که احتمال میدادیم امکان نگهداریش رو داشته باشه رو انداختیم اما نشد که نشد .
تا اینکه با کلی اصرار و خواهش سپردیمش به یه گلخانه- باغ که تقریبا فضایی مثل باغ حیوانات هم ایجاد کرده و مردم هر وقت دوست دارن میرن اونجا و گردش میکنند .
البته این گزینه اولمون بود اما صاحبش دفعه اول قبول نکرد
بالاخره با اصرار فراوون راضیش کردیم و یه روز جمعه بردیم و سپردیمش اونجا .
و حالا هم هر ازگاهی بهش سر میزنیم و هم تو و هم اون مرغابی شیطون حالا خوشحال و راضی هستید