از شیر گرفتن محمد طاها - قسمت دوم
روز دوم : صبح خونه مامانی
ظهر باز من رفتم خونه و بعد از نهار اومدم خونه مامانی .
عصر خونه خاله زری و اونجا محمدرضا و پارسانا اومدن و کلی بازی کردی
شب خونه مامانی شیر خوردی و خوابدی .
روز سوم :صبح خونه مامانی
ظهر باز من رفتم خونه و بعد از نهار اومدم خونه مامانی .عصر رفتیم پارک
حنانه و یگانه هم اومدن و بعدش خونه خاله مریم .شیر گوسفندی هم از همونجا واست خریدم شاید یه کم شیر بخوری .شب رفتیم خونه شیر خوردی و خوابیدی اما دیگه در طول شب که بیدار شدی بهت شیر ندادم .
روز چهارم :صبح خونه مامانی - ظهر من اومدم و بردمت خونه خودمون .نهار مفصل خوردی بعدش بابا رفت بیرون . تو یه کم بازی کردی خوابت میومد و اومدی تا شیر بخوری یه کم سرتو گرم کردم تا بابا اومد و سریع آماده شدم و رفتیم خونه مامانی
هوا خیلی سرد بودو نمیشد جایی رفت .غروب دایی اومد و با سروش و شکیبا سرگرم شدی . موقع شام میخواستی بخوابی و شیر میخواستی . یه کم گریه هم کردی اما خاله و بابا سرتو گرم کردند تا کم کم خوابیدی بعد ما رفتیم خونه . آخر شب تو خواب یه کم شیر بهت دادم و تا صبح خوابیدی و خدارو شکر بهونه شیر نکردی .
روز چهارم خیلی خوب بود و ٢٤ ساعت شیر نخوردی.
دیشب که داشتم بهت شیر میدادم خیلی ناراحتت بودم و بغض کرده بودم .دعا میکنم خدا کمکت کنه
راستی زندایی سروش رو هم از شیر گرفته اما مثل تو نه . یه دفعه دیگه بهش شیر نداده آخه سروش شیشه میخوره اما تو شیطون بلا نمیخوری .
و همچنان این پروژه ادامه دارد...