راه رفتنت مبارک
سلام عزیزم
چند وقتیه که بد جوری سرم شلوغ شده و نرسیدم برات مطلب بذارم -
مهمترین اتفاق این مدت راه افتادنته
البته خیلی وقت بود که چند تا قدم رو تاتی تاتی میکردی اما مریض شدنهای اخیرت باعث شد که ضعیف بشی و راه افتادنت یه کمی به تاخیر افتاد اما از روز شنبه ( تاریخ ١١ شهریور ) رسما راه میری .
روزای اول مسافتش کمتر بود ولی بعد بهتر شد و حالا مسافتهای طولانی رو به راحتی طی میکنی .
البته یه وقتایی هم تلو تلو میخوری و تالاپ میخوری زمین.
عیبی نداره تا زمین نخوری بلند شدنو یاد نمیگیری پسر گلم .
کارهای خطرناک هم زیاد انجام میدی ، مرتب از میز عسلی و میز مبل بالا میری یا اینکه از پشتی مبل میری بالا و خودتو میرسونی پشت پنجره .چون میدونی که من به این کار حساسم هی منو صدا میزنی که توی این حالت ببینمت (ای وروجک ..)
کلا سر نترسی داری و این اصلا خوب نیست - یه کمی ترس برای سلامت آدم کارسازه -البته از تاریکی و صداهای ناگهانی میترسی ، مثلا اگه یهو جاروبرقی رو کنارت روشن کنم میترسی و لی بعد که واست عادی میشه میری میشینی رو جاروبرقی .
کلا باید بگم که خیلی شیطون و بلا شدی . وروجک من....