شیرین زبون مامان
گل پسر مامانی ،
خیلی وقته که دیگه حرف زدنت تقریبا کامل شده و دیگه در صحبت کردن مستقل شدی و گاهی هم صاحب نظر!!!
وقتی شعر (( توپ سفیدم )) رو برات میخونم یه جاهایی رو با من تکرار میکنی .
وقتی بابا آواز (( ستاره آی ستاره )) رو - که از خودش درآورده - میخونه بهش میگی نخون و بعد خودت میخونی
تازه هر روز هم برای من این جملات رو تکرار میکنی : اوشگل منی ، ناز منی ، عسل منی ، پسر منی !!! ...
این روزها خیلی کنجکاویت بیشتر شده ویه سئوال رو مرتبا و در مورد هر چیزی می پرسی :(( این چیه؟؟؟- چی کنه ؟؟؟))
اگه اسم مامان و بابا رو ازت بپرسن بلدی و اسم خودت رو هم که تا چند وقت پیش میگفتی (( مطا)) حالا میگی (( مطاها))
مسیر خونه مامانی رو هم بلدی و تا نزدیک میشیم یه حرفی میزنی که معلوم میشه مسیرو یاد گرفتی مثلا میگی (( اونه مامانی نریم))
خ رو در اول جمله الف تلفظ میکنی. مثل : اوشگل
اما در وسط کلمه درست تلفظ میکنی : مثل آخمونه
حالا اگه گفتین این کلمه آخمونه یعنی چی ؟؟؟.... یعنی آشپزخونه
فعلا چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه بعدا دوباره میام و راجع به صحبت کردنت می نویسم .