تابستان گرم و خاطرات گذشته
تابستان با گرمای طاقت فرسا خیلی زودتر از فصل قانونی اش رسید و الان که رسما تابستان شده هوا کاملا گرم شده و گهگاهی گرما مرا یاد سال گذشته در همین روزها میاندازه که چه روزهای طاقت فرسایی رو سپری میکردم .
ماه آخر بود و گرما حتی بیشتر از امسال - نه روزها راحت و آروم داشتم و نه شب از گرما میتونستم بخوابم .
خیلی روزهای سختی بود - تقریبا آخرین روزهایی بود که سرکار میرفتم و اونجا هم خسته و کلافه بودم . گرما ،خستگی ،فشارهای عصبی روزهای آخر و استرس و... روزهای سختی رو برام ساخته بود .
اما همه رو به شوق رسیدن به تو تحمل میکردم . تو که گل زیبای باغ زندگی ما هستی .
و حالا که به گذشته فکر میکنم باعث تعجبم میشه که یکسال با تو بودن چقدر زود گذشت ، تک تک اون لحظه ها رو به یاد دارم و باورم نمیشه که یکسال گذشته باشه .
پسر شیرینم ،پارسال لحظه ها رو برای آمدنت میشمردم و حالا شمارش معکوس برای یکساله شدنت شروع شده ، ١٨ روز دیگه یکساله میشی گلم .
از این به بعد اگه کسی سنت رو پرسید به جای ...ماه باید بگم یکسال و..ماه.
ورودت سنت رو به سال تبریک میگم.