سفر به مشهد
پسر خوشگلم- ناز گل من
امسال برای دومین بار رفتی مشهد .
اولین بار وقتی دقیقا 4 ماهت بود رفتیم با مامانی و بابایی و خاله ها و حنانه و یگانه .
دومین بار 5آذر 92 با قطار رفتیم .
دیدن و سوار شدن به قطار برات خیلی هیجان انگیز بود . قطار رو توی عکسها و فیلم و کارتون و... دیده بودی و تصور کلی ازش داشتی ، اما اولین بار که قطار رو از نزدیک دیدی با تعجب گفتی : چقدر بزرگه!!؟
سه روز مشهد بودیم و جمعه شب برگشتیم . تو این سه روز کلی راه رفتی .
تو حرم و تو ی راه آهن و .. هر جا که بود واسه خودت آزادانه و بی توجه به شلوغی اطرافت می دویدی و یکی باید مدام کنترلت میکرد .
یعنی فقط یه لحظه کافی بود چشم ازت بر داشته بشه ، اونوقت معلوم نبود باید از کجا پیدات کرد.
وقتی رفتیم توی بازار چشمت به اون همه اسباب بازی که اوفتاد با خواهش به من گفتی : مامان یه ماشین برام میخری ؟؟؟
الهی مامان دورت بگرده که انقدر قانعی !!!
بابا که برده بودت توی حرم واسه زیارت ، خیلی دور حرم شلوغ بود. مردم از پشت سر هجوم میاوردن و هول میدادن . بابا میگفت میزدی به آقای جلویی و میگفتی : هول نده دستم آیی شد .( پشت سری هول میده کتکشو جلویی میخوره )
محمد طاها در قطار