شبهای احیا
شبهای احیا تو ماه رمضون امسال مصادف بود با 4و6و8 تیر .
هرسه شب رفتیم مسجد ولیعصر و شما هم در هر سه شب حضور فعال داشتی .منتها شب دوم حضورت پررنگ تر بود .چون دو تا از دوستای پیش دبستانی رو توی مسجد پیدا کرده بودی و مرتبا باهاشون این طرف و اون طرف میدویدی.
شب اول و سوم چون تنها بودی یه کم دعا گوش دادی ، خوراکیهایی که واسه خودت آورده بودی خوردی . یکی دو بار هم رفتی مردونه به بابا سر زدی و بعدش خوابیدی .
در کل امسال ماه رمضون زیاد بهت خوش نگذشت چون صبح ها که توی خونه بودی مگه اینکه بابا جایی کاری داشت و تو رو با خودش میبرد . بعداز ظهر هم که من از اداره می اومدم و خسته و بیحال و گرسنه بودم و میخواستم بخوابم .( توجه شود: میخواستم ... ولی همیشه خواستن توانستن نیست مخصوصا اگه یه پسر کوچولوی شیطون توی خونه باشه که حوصله اش هم سررفته باشه و به هر بهونه کوچیکی مامانش رو بیدار کنه تا بالاخره مامان قید خوابیدن رو بزنه و عطایش را به لقایش واگذار کنه .) بعد افطار هم که دیگه شب بود ( البته خیلی از شبها میرفتیم پارک یا خونه مامانی ).