محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

محمدطاها عسل مامان و بابا

            * لا حول و لا قوه الا بالله ، العلی العظیم.*

*و خداوند مرا بس است ، او جبران همه نداشته های من است .*

1396

سلام  سال نو مبارک  امسال سال خروسه  امیدوارم سال خروس سال خیلی خووبی برای همه مون باشه  آمین
4 فروردين 1396

سرنوشت جوجه اردکها

خوب هرچند خیلی زمان میگذره از آخرین مطلبی که واست اینجا نوشتم  اما این پست با پست قبلی کاملا در ارتباطه  (( جوحه اردکهایی که از آق قلا خریدیم )) تا یه مدتی توی خونه نگهشون داشتیم و بهشون رسیدگی میکردیم . خیلی ناز و با نمک بودن و همش دوست داشتن دنبالت توی خونه را بیفتن که این خودش دردسری بود .تا اینکه یه روز در اثر حس کنجکاوی دو تاشون رو گرفته بودی توی دستت و تا میتونستی فشارشون دادی یکیشون که یکم ضعیف تر بود یهو غش کرد و باعث شد اون یکی جون سالم به در ببره .  خلاصه تا مدتی اون یکی هم پیش ما بود  و هر جا میرفتیم با خودمون میبردیمش تا اینکه یه شب در یک عملیات انتحاری خونه مامانی جا گذاشتیمش و دیگه گذاشتیم همونجا...
4 فروردين 1396

سفر به آق قلا

کلا مسافرت کوتاه و فشرده ای بود . تعطیلات عید فطر امسال دو روزه بود روز سوم هم افتاده بود به جمعه . این بود که تدارک یه سفر کوتاه رو دیدیم به آق قلا . چون یکی از دوستان صمیمی مامان اونجا زندگی . صبح نماز عید فطررو توی مسجد ولیعصر خوندیم و بعد از نماز حرکت کردیم . ازجاده کیاسر رفتیم و صبحانه رو هم کنار مزارع خیار کیاسر خوردیم . نهار رفتیم اکبر جوجه گلوگاه و با اینکه اکبرجوجه در کل دوست نداری چون گرسنه بودی خوردی . حدود ساعت 4 یا 4.5 هم رسیدیم آق قلا. بعدازظهر یه مهمونی رتیم و بقیه روز تا پاسی از شب برای تو فقط و فقط به بازی گذشت . بازی توی شهربازی جیحون اونم تا پاسی از شب . خیلی بهت خوش گذشت . منکه داشتم از خواب غش میکردم  ...
22 تير 1395

شبهای احیا

شبهای احیا تو ماه رمضون امسال مصادف بود با 4و6و8 تیر . هرسه شب رفتیم مسجد ولیعصر و شما هم در هر سه شب حضور فعال داشتی .منتها شب دوم حضورت پررنگ تر بود .چون دو تا از دوستای پیش دبستانی رو توی مسجد پیدا کرده بودی و مرتبا باهاشون این طرف و اون طرف میدویدی. شب اول و سوم چون تنها بودی یه کم دعا گوش دادی ، خوراکیهایی که واسه خودت آورده بودی خوردی . یکی دو بار هم رفتی مردونه به بابا سر زدی و بعدش خوابیدی .   در کل امسال ماه رمضون زیاد بهت خوش نگذشت چون صبح ها که توی خونه بودی مگه اینکه بابا جایی کاری داشت و تو رو با خودش میبرد . بعداز ظهر هم که من از اداره می اومدم و خسته و بیحال و گرسنه بودم و میخواستم بخوابم . ( توجه شود: میخو...
9 تير 1395

هر شب بعد از افطار

هر شب برنامه بعد از افطارمون شده پارک شقایق  هنوز سفره افطار پهنه .بدو میری به حنانه و یگانه زنگ میزنی :(( بریم پارک؟؟)). جدیدا یاد گرفتی شماره خونه شون رو از روی نوشته میتونی بگیری و میتونی مستقل خودت بهشون زنگ بزنی . خلاصه که ماهم شدیم آژانس جنابعالی برای رفت و آمد به پارک  ...
4 تير 1395

عشق خونه سازی و خونه بازی

یکی از بازیهای مورد علاقه محمد طاها  حرکتی است که یک نمونه اش را در عکس زیر میبینید . در این بازی که خونه سازی نامیده میشود کل وسایل خونه اعم از مبل و پشتی و بالش و عروسکهای ریز و درشت و اسباب بازیهای دیگر به گوشه ای از خانه منتقل میشوند تا در آنجا خونه ساخته شود . تازه بعضی وقتها این خونه با وسایلی مثل چادر و ملافه و ... دارای سقف هم میشود . در این مرحله وظیفه مادر خونه حضور در خونه به عنوان مهمان میباشد . همچنین پس از پایان بازی چون محمد طاها خسته میشود وظیفه جمع آوری وسایل را نیز به عهده دارد . ...
4 تير 1395